داستان باغ مخفی در مسیر معجزه پیش میرود، همان معجزهای که نسلهاست این کتاب را زنده نگه داشته است. در نه سالگی آن را کشف کردم، درست همان سنی که مری، قهرمان داستان یتیم شد و او را از هندوستان به انگلستان فرستادند تا در خانهای پر از رمز و راز زندگی کند. شخصیت مری به گونهای نبود که خوانندهی رمان به سرعت به او علاقمند شود و همین رمز جذابیتش بود. بداخلاق و تنها بود و مانند باغی که پیدا کرد به شدت به توجه نیاز داشت. از این رو، خوانندهای بدبین هم تحت تاثیر باغ مخفی قرار خواهد گرفت. این داستان امید بخشی و لطافتی عمیق دارد؛ این احساس که معجزه رخ میدهد، به شرطی که از ته دل باورش داشته باشید و دست به کار شوید. پس کتاب را باز کنید و خود را به دست این معجزه بسپارید...
دیدگاه خود را بنویسید