گروهی از حیوانات، در اقدامی آرمانگرایانه و انقلابی، آقای جونز را از مزرعهاش فراری میدهند تا برابری و رفاه را در آن برقرار سازند، اما ایجاد تغییر به این سادگیها نیست.
چه کسی رؤیای آرمانشهری را ندارد که همه در کنار هم در برابری و با همدلی زندگی کنند؟
چه کسی میتواند رهبر مناسبی برای این آرمانشهر باشد؟
شهروندان در این آرمانشهر چه وظیفهای دارند؟
چه کسی داستان قلعهی حیوانات را باور نمیکند؟
داستانی تمثیلی و طنز که جورج اورول با رویکرد سیاسی و اجتماعی نوشت و اولین بار در سال ۱۹۴۵ میلادی با عنوان قلعهی حیوانات چاپ شد؛ ماجرای مزرعهای خارقالعاده که حیواناتش انسان را بیرون میکنند و خودشان ادارهی امور را به دست میگیرند.
حیوانات مزرعه برای تحقق رؤیایی که دارند، قیام میکنند و عاقبت، موفق میشوند کشاورز و خانوادهاش را بیرون کنند. آنها بدون انسان روی خوبِ زندگی را تجربه میکنند تا اینکه بعضی از حیوانات سهم بیشتری نسبت به دیگران طلب میکنند و کمکم، قوانین به نفع این گروه تغییر میکند و...
جورج اورول داستان قلعهی حیوانات را با استفاده از استعارهی حیوانات در مزرعه برای صحبت دربارهی کمونیسم و بر اساس انقلاب روسیه نوشته است. بسیاری از شخصیتهای آن با الهام از افراد واقعی ساخته شدهاند و حتی مزرعهی آقای جونز، کلبهها و درختها و برکهها، بر اساس یک مکان واقعی هستند.
قلعهی حیوانات یکی از متفاوتترین داستانهای کلاسیک است که کودکان هم میتوانند آن را بخوانند. حیوانات قصه را روایت میکنند و جملات ساده و فصلهای کتاب کوتاهاند. با اینکه جزییات در داستان بسیار اهمیت دارند و در رمزگشایی آن نقش دارند، ولی مخاطب بدون کشف آنها هم میتواند قصهای بخواند که شبیه یک افسانهی دوستداشتنی است.
حسادت، حرص و طمع، ظلم، تنبلی و ترس مهمترین مضامین داستان قلعهی حیوانات است. بهخاطر توجه جورج اورول به پیامهای اخلاقی و تأکیدهایی که بر ارزشهای انسانی دارد، بعد از ۷۷ سال هنوز خواندن این داستان برای مخاطب امروزی جذاب و تکاندهنده است و یادآوری میکند که چرا باید تاریخ خواند و چگونه میتوان اشتباههای گذشته را تکرار نکرد.
دیدگاه خود را بنویسید